درباره کتاب بوف کور:
کتاب بوف کور رمانی کوتاه و از نخستین نثرهای داستانی ادبیات ایران در سدۀ بست میلادی است. این رمان به سبک فراواقع نوشته شده و تک گویی یک راوی است که دچار توهم و پندارهای روانی است. کتاب بوف کور تاکنون از فارسی به چندین زبان از جمله انگلیسی، فرانسه و آلمانی ترجمه شدهاست.جلال احمد در خصوص بوف کور گفته است: «سکوتی که در آن دوران حکومت میکند، درخودفرورفتگی و انزوایی که ناشی از حکومت سانسور است، نهتنها در اوراق انگشتشمار مطبوعات رسمی و در سکوت نویسندگان نمودار است، بیش از همه در بوف کور خوانده میشود. ترس از گزمه، انزواء، گوشهنشینی، عدم اعتقاد به واقعیتهای فریبنده، به ظاهرسازیهایی که به جای واقعیت جا زده میشوند، غم غربت (نوستالژی)، انکار حقایق موجود، قناعت به رؤیاها و کابوسها، همه از مشخصات طرز فکر مردمی است که زیر سلطه جاسوس و مفتش (انکیزیتور) و «گپئو» زندگی میکنند. وقتی آدم میترسد با دوستش، با زنش، با همکارش و با هر کس دیگر درد دل کند و حرف بزند ناچار فقط با سایه خودش میتواند حرف بزند. بوف کور گذشته از ارزش هنری آن یک سند اجتماعی است؛ سند محکومیت حکومت زور.»
..
درباره کتاب بوف کور:
کتاب بوف کور رمانی کوتاه و از نخستین نثرهای داستانی ادبیات ایران در سدۀ بست میلادی است. این رمان به سبک فراواقع نوشته شده و تک گویی یک راوی است که دچار توهم و پندارهای روانی است. کتاب بوف کور تاکنون از فارسی به چندین زبان از جمله انگلیسی، فرانسه و آلمانی ترجمه شدهاست.جلال احمد در خصوص بوف کور گفته است: «سکوتی که در آن دوران حکومت میکند، درخودفرورفتگی و انزوایی که ناشی از حکومت سانسور است، نهتنها در اوراق انگشتشمار مطبوعات رسمی و در سکوت نویسندگان نمودار است، بیش از همه در بوف کور خوانده میشود. ترس از گزمه، انزواء، گوشهنشینی، عدم اعتقاد به واقعیتهای فریبنده، به ظاهرسازیهایی که به جای واقعیت جا زده میشوند، غم غربت (نوستالژی)، انکار حقایق موجود، قناعت به رؤیاها و کابوسها، همه از مشخصات طرز فکر مردمی است که زیر سلطه جاسوس و مفتش (انکیزیتور) و «گپئو» زندگی میکنند. وقتی آدم میترسد با دوستش، با زنش، با همکارش و با هر کس دیگر درد دل کند و حرف بزند ناچار فقط با سایه خودش میتواند حرف بزند. بوف کور گذشته از ارزش هنری آن یک سند اجتماعی است؛ سند محکومیت حکومت زور.»
قسمتی از کتاب بوف کور:
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و می تراشد.
این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند؛ زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله افیون و مواد مخدره است ولی افسوس که تأثیر این گونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می افزاید.