درباره کتاب ریش آبی:
ریش آبی در اصل افسانۀ اشراف زاده ای ثروتمند است که با زنانی زیبارو ازدواج می کند، زنانی که همگی پس از مدتی به طرز مرموزی در قصر او ناپدید می شوند. ریش آبی کلید همۀ اتاق ها را به آخرین همسرش که دختری جوان است می دهد اما او را از ورود به اتاق خاص منع می کند. رمان ریش آبی به قلم سحر انگیز املی نوتوم روایتی مدرن از افسانۀ کهن است که از یک آگهی عجیب اجارۀ اتاق و زنان متعددی که در صف انتظار بخت خویش نشسته اند آغاز می شود و ما را تا پایانی پیش بینی ناپذیر به دنبال خود می کشاند.
..
درباره کتاب ریش آبی:
ریش آبی در اصل افسانۀ اشراف زاده ای ثروتمند است که با زنانی زیبارو ازدواج می کند، زنانی که همگی پس از مدتی به طرز مرموزی در قصر او ناپدید می شوند. ریش آبی کلید همۀ اتاق ها را به آخرین همسرش که دختری جوان است می دهد اما او را از ورود به اتاق خاص منع می کند. رمان ریش آبی به قلم سحر انگیز املی نوتوم روایتی مدرن از افسانۀ کهن است که از یک آگهی عجیب اجارۀ اتاق و زنان متعددی که در صف انتظار بخت خویش نشسته اند آغاز می شود و ما را تا پایانی پیش بینی ناپذیر به دنبال خود می کشاند.
قسمتی از کتاب ریش آبی:
عصر روز بعد وقتی که ساتورنین از سر کارش به خانه بازگشت، جعبه ای روی تختش دید. داخل جعبه یک دامن مخمل طلایی رنگ بود و یک یادداشت از طرف آقای صاحبخانه به این مضمون: «به یاد شامپاین دیشب. امیدوارم که اندازه باشد.» یادداشت به نام دن المیریو نیبال ای میلکار امضا شده بود. ساتورنین لحظه ای فکر کرد. آیا درست است که این هدیه را بپذیرد؟ و بلافاصله این فکر غیرانسانی را از ذهنش راند: شکوهی که پارچۀ این دامن به نمایش می گذاشت، چنان تمنایی را در او بیدار کرده بود که نزدیک بود به خاطرش به گریه بیفتد. لباس هایش را به سرعت از تنش کند و از توی کمد یک بلوز سیاه درآورد و دامن را هم در حالی که نفسش را حبس کرده بود، پوشید: دامن مخمل طلایی رنگ را انگار به تن او دوخته بودند. ساتورنین همین طور که در آیینه به خود نگاه می کرد احساس کرد موجودی غیرزمینی او را در آغوش کشیده است. پوتین های سیاهرنگ پاشنه دارش را به پا کرد تا لباس پرزرق و برقش کامل شود. دختر جوان همان طور که به چپ و راست می چرخید، چیز غم انگیزی به خاطرش آمد. به خودش گفت: «تا به حال چنین لباس شیکی را در زندگی ام نپوشیده ام.»